گفتيم آداب و آيين ويژهاي در آخرين چهارشنبه سال برگزار ميشد و خانواده را دور هم جمع ميكرد. ميان اين آداب و رسوم، بعضي كارها در بيشتر نقاط ايران عموميت داشت و معمولا همه انجام ميدادند و بعضي كارها هم با توجه به فرهنگ مردم آن منطقه و داستانها و رواياتي كه از پس اين شب وجود داشت، رسوم مخصوص به خودشان را داشتند. در اين مطلب به آن رسومي كه ميان همه مردم ايران رايج بود ميپردازيم.
-
بوته افروزي
هر خانواده روي پشتبام يا فضاي باز خانه خود، كپههاي خاروخاشاك را در پنج يا هفت كپه آماده ميكرد و با تاريك شدن هوا كه همگي دور هم جمع ميشدند، اين كپهها را آتش ميزدند و از روي آن ميپريدند. جالب است بدانيد پريدن از روي آتش كه تقريبا همه جاي ايران متداول است، تعبيرش داستان اساطيري سياوش است كه از آتش گذر ميكند و به خاطر پاك بودنش، سالم ميماند. در واقع اين اعتقاد وجود داشته كه با گذر از آتش، بيماريها از فرد دور ميشود. از اين جهت، هنگام پريدن از روي آتش ميخواندند:
«زردي من از تو، سرخي تو از من»
امّا ماجرا به همين پريدن ختم نميشود. بوتههاي سوخته و خاكستر شده را كسي با خاكاندازي جمع ميكند و سر چهارراه ميريزد. فردي كه خاكستر را برده، وقتي برميگردد، در خانه را محكم ميكوبد و اين مكالمه بين او و افراد داخل خانه شكل ميگيرد:
_ كه هستي؟
_ منم
_ از كجا آمدهاي؟
_ عروسي
_ چه آوردهاي؟
_تندرستي
در را برايش باز ميكنند تا تندرستي را براي يك سال پيش رو، به درون خانه بياورد.